مریممریم، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

کودکانه های من

پسر کوچولوی افغان

http://www.ifilmtv.ir/farsiold/ این لینک کلیپ پسر افغان هست که تو آی فیلم گذاشته بود, من که خیلی خوشم اومد ،به شما هم پیشنهاد میکنم که این کیلیپ رو نگاه کنید اینم متن شعر: چک چک باران بهار شنیدم .در یاد دارم تو را. شد بیدار  در دل، غم دیرینم ، از داغ لاله زار    بیدلم ، بیدلم، خنجر زدند بر سینه ام ، جدا کردند ما ر ا ، میهنم، میهنم ، تقدیر ما همین است ، چرا، چرا، آی چرا؟ چک چک باران بهار شنیدم. در یاد دارم تو را ، شد بیدار در دل، غم دیرینم ، از داغ لاله زار اینم یه لینک دیگه: http://www.azadtarin.com/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%DA...
4 بهمن 1392

لالایی کرمانی -گل پسته

سلام  میخوام واسه بچه ها یه لالایی بذارم.یه لالایی قشنگی داررم اسمش لالایی کرمانی- گل پسته هستش . بفرمایید ادامه مطلب لالا لالا گل کاشی،  یه خونه توی نقاشی لالا لالا گل پسته،  پدر بار سفر بسته   لالا لالا گل سوسن، نخای رنگی و سوزن لالا لالا گل مهتاب، بدوزم نقش تو در خواب   لالا لالا گل نازم، سپند آویز می سازم لالا لالا گل نرگس، که بد بر تو نیاد هرگز   لالا لالا گل زیره، نشه روزت شب تیره            لالا لالا گل ریزم، به گوشت طوق میاویزم   لالا لالا گل ارزن، الهی پیر شی فرزند لالا لالا گل زردم، پناه پیری و دردم   ...
15 دی 1392

سخنان حضرت محمد(ص)

1. أیها الناس إن ربکم واحد و إن أباکم واحد کلکم لآدم و آدم من تراب «إن أکرمکم عندالله أتقاکم» و لیس للعربی علی أعجمی فضل إلّا بالتقوی.   ای مردم، به درستی که خدای شما یکی است و پدر شما یکی است و همه شما از حضرت آدم علیه السلام هستید و حضرت آدم علیه السلام از خاک است. به درستی که بزرگوارترین شما نزد خداوند متعال باتقواترین شماست. برای شخص عرب بر شخص غیر عرب فضیلتی نیست مگر به سبب تقوا.     2. لا شیء أحق بطول سجن من لسان و قال: لسانک سبع إن أطلقته أکلک.   هیچ شیئی مثل زبان مستحق تر از زندان طولانی نیست و فرمودند: زبانت شیر درنده ای است که اگر او را رها کنی تو را از بین می برد.   ...
10 دی 1392

آهنگ دعای امام زمان(عج)

سلام بچه ها! به این آدرس برید :pooyatv.ir/clips/item/150378-دعای-امام-زمان-عج دعای فرج هست .من که خیلی خوشم میاد شاید شما  هم خوشتون بیاد بای ...
6 دی 1392

قصه ی درخت آرزو

سال ها پیش پسر کوچولویی بازیگوش عاشق بازی کردن در اطراف درخت سیب بزرگی بود. او هر روز از درخت بالا می رفت و سیب هایش را می خورد و استراحتی کوتاه در زیر سایه اش می کرد. او درخت را دوست می داشت و درخت هم عاشق او بود. زمان به آرامی گذشت و پسر کوچولو بزرگ شد و دیگر هر روز برای بازی به سراغ درخت نمی آمد. یک روز، پسر بعد از مدت ها برگشت، اما این بار مثل همیشه خوشحال نبود. درخت به پسر گفت: بیا با من بازی کن. پسر جواب داد: من دیگر یک پسر کوچولو نیستم و با درخت ها بازی نمی کنم. دوست دارم برای خودم اسباب بازی داشته باشم ولی پولی ندارم. "متاسفم. ولی من پولی ندارم، اما تو می توانی همه ی سیب های مرا بچینی و آن ها را بفروشی و از پولش برای خودت اسباب با...
4 دی 1392

قصه ی سوگلی

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.یک دختری به اسم سو گلی بود  یک روز سوگل بیدار شد موقعی که از خواب بیدار شد دید ساعت 9 صبح است و خواب مونده و نتوانست به مدرسه برود بعد شروع کرد به گریه کردن مادر آمد گفت چی شده عزیزم؟ سوگل با گریه جواب داد..  خواب موندم و نتوانستم به مدرسه بروم مادر گفت فکر کن ببین علت خواب موندنت چی بود تو دیشب دیر خوابیدی سوگل خیلی پشیمان می شود و به مامان قول داد که شبها زود بخوابد قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید ...
2 دی 1392